88/10/11
10:19 ص
...چقدر انار نچیدیم از انارستان؟!
چو زخم کاری صیاد در شکارستان
بیا که دست به کاری زنیم کارستان
بیا که سینه ی خاک سیاه را بدریم
بر آوریم گل روشنی زخارستان
بیا که تاس زمین را به کام گردانیم
چقدر باختن آخر در این قمارستان؟
ز عشقبازی ها یک به یک دلم خون شد
چقدر انار نچیدیم از انارستان؟!
نسوختیم چنان شمع در محافل انس
که سوختیم چنان شمع در مزارستان
...
بیا که چشم زنقش و نگار برداریم
نظر کنیم به نقاش این نگارستان
میان هی هی و هو هوی مدعی گم شد
خدا خدای موذن در این هوارستان
هزار لاله در این لاله زار پر پر شد
نیامد آه!...یکی ناله از هزارستان
ز نیش سوزن سروی ست بی بر و بی بار
دهان دوخته ی بلبل بهارستان
...
امید دار که بسیار حرف ها دارد؛
شکفتن گل نرگس در انتظارستان
آذر 88-هریس
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.