93/7/16
11:16 ص
این شعر را امروز بعد از دیدن عکسی دلخراش از سر بریده ی یک دختر گیسو بافته ی کرد ، ننوشتم که گریستم...تا عمر دارم تصویر پریشان آن گیسوهای خونین را فراموش نمی کنم.
ناله ای می رسد ز کوبانی
ناله ای از سر پریشانی
ناله کردی است زار می گوید
"وه هاوارن وه ره س که بیچاره م"
"گو بده یه".. قاسم سلیمانی!
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.