91/6/17
9:53 ع
روزی که بردن را به یاد باد دادند
در باد مردن را به گل ها یاد دادند
پژمردن این شمعدانی ها به من گفت
خاکستر پروانه ای برباد دادند
از شاعران دنیا و عقبا را گرفتند
یعنی " به هرکس هر چه باید داد دادند"
این خانه های سنگی و سیمانی شهر
شب گرد بودن را به شاعر یاد دادند
چشمان آهوی تو در این شهر آخر
ما را به دست مردم صیاد دادند
شور رهایی باد از آن کلاغان
وقتی به بلبل گوشه ی بیداد دادند
باید که تا عمر است از جورت بنالم
یعنی تو را فرّ و مرا فریاد دادند
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.