89/2/27
3:1 ع
ما بعد الشعر
لطفا تقلب نکنید...
اخیرا یکی از سایت های پر حاشیه که توسط گروهی از سیاسیون خارج نشین اداره می شود به طور مکرر اشعاری معروف از دکتر شفیعی کدکنی را در ستون مطالب اختصاصی خود همرا با تصاویر ایشان منتشر و چنین القا می کند که استاد این اشعار را در مسیر دیدگاه های دنبال شده توسط آن سایت سروده و لابد در اختیار آن قرار داده است.پیش از این نیز در هنگام سفر مطالعاتی ایشان به امریکا همین دست سایت ها به دروغ خبر از رفتن ایشان به دلایل سیاسی دادند!شفیعی کدکنی بی تردید آن قدر بزرگ هست که بعضی جریانات و گروه ها هوس کرده باشند تا عکسی یادگاری با او بگیرند.و هم آن قدر بزرگ هست که وقت و حوصله ی پاسخگویی به خیل این آدم ها را ندارد.اما در این میان ما اهالی ادبیات کجا هستیم؟
شاید یکی از مشکلات ادبیات و هنر این مملکت این است که هرمسافر کش سیاسی که دم از مقصدی نامعلوم اما "زیبا تصویر شده" می زند می تواند یک اتوبوس هنرمند و شاعر و خواننده را سوار کرده و کرایه ی سفر به نا کجا آباد خود را از آنها اخذ کند...و شاید تجربه تلخ بعضی از این شاعر ها و خواننده ها که اندوخته سال ها فعالیت هنری خود را به سادگی در اختیار گروه های سیاسی این سو و آن سو قرار می دهند برخی سیاست باز ها را در اینگونه سوء استفاده ها جری کرده است..اما در این میان یک نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد:
هر کس کمترین آشنایی با اندیشه و آثار شفیعی داشته باشد می داند که او از این دست شاعر هاو هنرمندها نیست.این مرد از مقدسات ادبیات ماست.حرمتش را نگه داریم و شعر و تصویرش را که فراتر از بازی های سیاسی و جناحی ست کاراکتری برای پر کردن ستون های خالی مانده ی سایت های سیاسی خودمان نپنداریم.غیر اخلاقی ست ، کسی در جیغ و داد زدن هایش ،عکس بزرگمردی را بلند کند که شانش والاتر از هیاهو ست.آنها که واژه ای مقدس به نام ادبیات را می شناسند، می دانند که مرکب قلم پرچمدار ادبیات امروز ایران با هیچ جناح و گروه و گروهک در نمی آمیزد.
آقایان
خانم ها
لطفا استفاده ابزاری نکنید....لطفا تقلب نکنید.
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.