91/1/24
1:1 ع
ما داغ دیده ایم
ما داغ دیده ایم
ما نو بهار را
تنها
از پشت نر ده ها
بر شاخسارهای بلند درخت ها
در باغ دیده ایم
آن سان که دیگران
-آسودگان باغ نشین-
افسوس داغداری ما را
تنها
از دور دور دیده اند
رضا ش-نوبهار91-تبریز
89/3/20
12:19 ع
شب
چون برده ای سیاه و عرق ریز
در زیر تازیانه ی برقی هراسناک
می ریخت آبروی جهان را
و روستا
طفلی مریض بود
با ناله های زار
بر روی زانوان زمین
-مام تیره بخت-
چشم انتظار خواب
خوابی خراب بود
ناگاه
خاموش شد صدا
انگار درد کودک مسکین علاج شد
انگار
کودک به خواب رفت
لالایی بهار
-باران-
به داد کودک بیمار ده رسید
لالایی بهار
خواباند
سقف خانه ی دهقان را
رضا شیبانی- بهار89-...
ما بعد...:
واما حیف دیدم این شعر جمشید علیزاده را دوستان نخوانده باشند.این روزها بدجور زمزمه اش می کنم:
خواب
خنجری
- غیرت عریانی صبح -
در شب تنگ نیام
خواب می بیند
کز خون دلم
خلعتی سرخ به تن پوشیده ست
ای همه تجربه اندوختگان
تاکدامین شما
خوابگزارش باشید؟!
جمشید علیزاده
88/12/29
3:13 ص
شعر
اگر بناست دهی داغ....
در این بهار به مردم فراغ سبز بده
یه جای پارچه ی سبز باغ سبز بده
به فن رنگرزی عمر ما سیاه مکن
به جای مرغ به ما کم کلاغ سبز بده
زخط قرمز خون شهید ها مگذر
به دشمنان وطن کم چراغ سبز بده
مده به باد سر سبز نوجوانان را
زبان سرخ بگیر و بلاغ سبز بده
بهار آمد و در مشت برگ ها ژاله ست
میی زلال چنین در ایاغ سبز بده
کجاست باغچه ای بی حضور جلبک ها؟
به من نشانه ای از آن سراغ سبز بده
خدا! زشعله برویان مرا چنان ققنوس
اگر بناست دهی داغ....داغ سبز بده
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.