89/7/2
2:51 ص
شعر:
شکوائیه ای از بشر؛ تقدیم به انسان
نشسته ام توی ماشین ، کنار یک جاده
که نا همین دو سه روز گذشته جنگل بود
و جنگلی که تو گویی برای جاده شدن
هزار سال تمام این وسط معطل بود
جنازه های درختان به دوش آدم ها
به سمت سوختنی ناگزیر در راهند
و جاده جاده،مسافر اگر چه کال ...ولی
به سمت فاجعه مانند تیر در راهند
نشسته ام توی ماشین و از بغل دستم
صدای واضح آژیر مرگ می گذرد
کسی دوباره از این جاده های آدم کش
به سمت مبهم تقدیر خویش می نگرد
"بشر" برید درختان سبز جنگل را
مگر رها شود از اضطراب گرگ و پلنگ
به جای گرگ و پلنگ اینک این "بشر" هر روز
به روی صورت خود می زند در آینه چنگ
"بشر" برای رسیدن چه کارها که نکرد
به هر دری زد و آخر به هیچ جا نرسید
"بشر" ستاره ی بی کهکشان مستی شد
که منفجر شد و حتی به ابتدا نرسید
کسی مراقب محدوده ی بهار نبود
نگه نداشت "بشر" حرمت درختان را
کسی نبود تبر ها حساب از او ببرند
که بی حساب بریدند باغ باران را
...و شهر نیز گمانم شبیه جنگل هاست
و مردمی که شبیه درخت ها هستند
و عده ای که پی هیزمند و از آغاز
به قطع ریشه ی سبزینه ها کمر بستند
رضا شیبانی-پاییز84
مابعد..
1-استقبال زیادی از شعر پیرمرد صلیبی شد؛چه مثبت و چه منفی.حاشیه های زیادی هم برایم داشت.گواه تعداد نظرات غیر قابل تایید پست قبلی ست.بعضی دوستان خیلی چیز ها را از حد گذرانده اند.اما مهم نیست.همین کارهایشان باعث شده که هیچ وقت مهم نباشند.چیزی که مهم است رویکرد آدم های فرهیخته است که درست نقد می کنند .ممنونم از دو بانوی فرهیخته ی آذربایجان و ایران به خاطر دو ترجمه ی دلگرم کننده از این شعر:
سمیه محمدیان به خاطر ترجمه ی انگلیسی :
The old Crusader
Thanks to you,
!old Crusader
for reminding us
our Qur`an
We’ve got to get the dusts off the shelves
And watch out the mad men come from the Middle Ages
You too
watch out your Cross
and your moustache…
And also,
Do ask Mr; Obama,
to watch out his nose
.and not send the kids to the Crusades
و نویسنده ی وبلاگ وزین "آلما باغی" به خاطر ترجمه ی ترکی:
خاچ قوجاسی
خاچ قوجاسی!
سندن ممنونوق قرآنیمیزی یادیمیزا سالدین
و یادا سالدین کی
طا خچالارین توزون آلیب
اورتا عصیرلردن قالمیش دلی لردن موغایات اولاق
سنده موغایات اول
صلیب و سبیلیندن موغایات اول
البته
اوبامایا تاپیشیر کی
بورنوندان موغایات اولوب
اوشاقلاری خاچ محاربه لرینه گوندرمه سین
2-مصاحبه ای داشتم با ایسنا(کلیک کنید)
3-شعری از من این روزها مورد استقبال رسانه ها قرار گرفته:
مادر سلام...آمده ام بعد سال ها(کلیک کنید)
ما بعد التحریر(یکشنبه 4مهر)
1-دو سه روزی پارسی بلاگ از دسترس خارج شد.باور کنید من بیشتر از دوستانی که آمدند و موفق به باز کردن وبلاگ نشدند کلافه بودم.اما به هر حال نباید ناشکری کرد.امکانات پارسی در هیچ سرور دیگری نیست؛ما که راضی هستیم.
2-آمدن جمشید علیزاده به انجمن شنبه ها یک اتفاق خوب برای شعر تبریز ست.از ین پس شنبه ها روز خوبی برای ادبیات ماست.جمشیدی که درس بلاغت برای طلاب دوره ی اجتهاد دارد و یک عالمه تحقیق و پژوهش ناتمام ؛ و برای بهترین دانشگاه های کشور و برنامه های تخصصی شبکه ی 4 وقت کم می آورد،واقعا تواضع به خرج داده....و البته تحسین می کنم دوستان غیر تبریزی را که این هفته راه دوری را آمدند تا در جلسه ی استاد باشند.
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.