89/7/9
4:59 ع
دم تو گرم رفیق...
همیشه باغ شما گر چه بود در مشتم
به برگ های گلی هم نخورد انگشتم
مرا ببخش اگر با صدای "هق هق" خود
سکوت باغ تو را "گاه گاه" می کشتم
دم تو گرم رفیقا !دم تو گرم رفیق !
که دشنه بر جگرم می زنی نه بر پشتم
به مشت می فشرم قلب خون چکانم را
خوشا که دست به خون کسی نیاغشتم
زمستان86-تبریز
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.