87/2/17
1:6 ع
تاخیر این روز های ما چند دلیل عمده داشت ..اول سفر و دوم حضر.سفر که بهانه ای است قابل پذیرش و حضر را هم که یاران دانند...بگذریم...فقط التماس دعا دارم!
با دو غزل تکراری در خدمتم...غزل سارا که اخیرا دوستانی درخواست داشتند که داشته باشند و غزل گسل که در وبلاگ قبلی شاید آن را خوانده بودید...به هر حال چه کنیم؟...تکراری هستیم که هستیم....شکر خدا که اشتباهی نیستیم.
سارا
پاییز آمد باز دیگر بار سارا!
شد زنده در من خاطرات یار سارا!
روح جنون افتاد در ذات –ارس- باز؛
-لیلی کش این مجنون لیلی خوار- سارا!
هرگز تو را این گونه طوفانی نمی برد
دل برده بودی از ارس انگار سارا!
می گفت آن شب گریه ی پاییزی ابر
عرش خدا هم گریه کرد این بار سارا!
گفتند ارس از کشتن سارا ارس شد
یعنی ارس را زیستی بسیار سارا!
دل زد به دریا ماه تا جوید تو را... آه!
از ماه، اصرار از ارس ،انکار ...سارا!
پاییز آمد باز در سوگت نشستم
چون تاک خشک سینه ی دیوار سارا!
***
ای نو عروس اروند هم داماد را برد
پس سر به آیین ارس بسپار سارا
مردان بسیاری که با اروند رفتند
می خواستند این حجله را گلزار سارا
می خواستند آنان که تا هرگز نبیند
زلف تو را آیینه ی اغیار سارا
جاری است چون خون از ارس تا رود اروند
روح حیا و غیرت و ایثار سارا
یعنی چه زیبا آذری رقصیده بودند
در خون نهنگان خلیج فارس سارا
یعنی شکر ریز کلام فارسی بود
قند غزل را در دهان بگذار سارا!
گسل
مرا بسوز !مرا هرچه هست ما حصلم
که جز کرامت رویش نبود در عملم
مرا ازعشق ،از این خویشتن که ساخته ام
به دور ریز که زنبور مرده در عسلم
همیشه از خود من عکس من نکوتر بود
که من نه خویشتنم بلکه از خودم بدلم
تمام زندگی ام چون مسافری در خواب
شبیه کوه به نا گاه رد شد از بغلم
زقد کشیدن خود صادقانه می ترسم
شبیه برج بنا گشته بر روی گسلم
کدام حادثه ای در من اتفاق افتاد؟
که شرح حادثه افتاد بر زبان قلم
به خاک رفتن من ماجرای شیرینی است
حدیث دانه و خاک است رویش اجلم
...که خاک ؛ مادر گم کرده کودکی یک عمر
گشوده بال که گیرد به شوق در بغلم
میان کهنه گی و نو شدن پریشانم
شبیه هیچ کسی نیستم به جز غزلم
چنین به ساحل پایان نمی رسد شعرم
که ذکر وسعت دریاست بر لبم چو بلم
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.