88/10/30
9:2 ع
...نامش بلند نان حلالی که داشتیم
از دست رفته است خیالی که داشتیم
خشکیده است جوی زلالی که داشتیم
بر ما چه رفته است که از دست رفته است
لطف دو نیم لقمه ی خالی که داشتیم
بین حرامیان به دنبال نان و نام
نامش بلند نان حلالی که داشتیم
روی تمام قاعده ها می زدیم خط
با شعر های زیر سوالی که داشتیم
در قاف شعر،شهپر سیمرغ اگر نبود؛
در گاف قافیه پر و بالی که داشتیم
حسی هنوز بود برای غزل شدن؛
شادی اگر نبود؛ ملالی که داشتیم
بادی وزید و دفتر حافظ به باد رفت
یعنی که سوخت آن همه فالی که داشتیم
خون بغض کرده اند غزل های تازه مان
انگار تیر خورده غزالی که داشتیم
آذر88-تبریز
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.