87/9/14
11:1 ع
برای"خویش دخترانه" ام که مردانه کوچید...
ای "خویش دخترانه" ی من! کو عروسکت؟
کو لای لای گرم تو با خواب کودکت؟
یادم هنوز مانده غم چشم های تو
هنگام کوچ شاپرک از دست کوچکت
یادا!...سرور سفره ی نان و پنیرمان
بعد از شکستن دل پر درد قلکت
از سهم نان مدرسه ات سیر می شدند
گنجشک های باغچه ی بی مترسکت
...رخت سپید داری و حالا که می روی
با خاک سرد...آه!...عروسی مبارکت!!
....
شاعر! هنوز کودکی و گرم کودکی
خواب پرنده های جهان باد بادکت
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.