91/5/25
12:24 ص
1-الان در اهر هستم.شهر کمی استرس دارد.از لحظه ی زلزله ما تنها داروخانه ی فعال شهر بودیم.بلافاصله وضعیت داروخانه را که به هم ریخته بود سر و سامان دادیم و از همان شب حادثه راهش انداختیم.اقلامی که مردم برای خرید مراجعه می کنند به لحاظ قلم محدود و به لحاظ حجم چند برابر شده است.شیر خشک، آنتی بیوتیک، داروهای ضد درد، ضد اضطراب،تب بر،لوازم کمک های اولیه و بهداشتی و ....
متاسفانه شرکت های دارویی این روزها به تعهداتشان پشت پا زده اند و از ارسال سفارشات دارویی خودداری می کنند.می شود گفت که این شرکت ها مناطق زلزله زده را به شکل بی شرمانه ای تنها گذاشته اند.
2-هلال احمر و پلیس و نهاد های امداد رسان دولتی و مردمی ، با جان و دل آمده اند.اما این وسط از الاغ لنگ صدا و سیما خبر درست و حسابی در دست نیست و همین کم کاری صدا و سیمای بی عرضه زحمات همه را زیر سوال برده و میدان را برای شبکه های تجزیه طلبی مثل گوناز و ... باز گذاشته است.من اگر در مسند امور بودم ، مدیران صدا و سیما را به اتهام خیانت محاکمه می کردم.
3- فکر می کنم این حادثه با تمام تلخی هایش یک آزمون ملی بود.وقتی امداد گران اصفهانی و شیرازی و کرد و لر و ... را می بینم که به این مناطق آمده اند بیش از پیش به بزرگی ایران غیور ایمان می آورم.
البته صدا وسیما بازنده شد.بخصوص با خنده بازارش.فقط صدا و سیما اینطور نیست.بعضی آدم ها ی منافق هم چهره ی واقعی شان افشا شد.شبکه های باکو و ترکیه که مرتب دم از ترک بودن و ترک یکپارچه می زدند حتی برای یک شب بساط عیش و واز و رقص و فیلم های اروتیکشان را تعطیل نکردند..گوناز تی وی وطن فروش و خائن هم به دنبال گرفتن ماهی از آب گل آلود است.خائنانه ترین حرکتش هم گستردن شایعه ی شکست سد ستارخان اهر بود که قصد داشت با پریشان و آواره کردن مردم اهر به سمت تبریز زمینه یک آشوب و نابسامانی وسیع را فراهم کند.واقعا مردم این مناطق با فرهنگ بالای آذری و ایرانی شان ثابت کردند که حتی اگر رسانه ی ملی شان هم بی عرضه باشد در بدترین بلا ها باز اجازه ی سو استفاده به کثافت هایی مثل گوناز تی وی را نمی دهند.
4-من در این روزهای اهر، چهره ی دیگری از پلیس دیدم.چهره ای که به مردم آرامش می داد و دائما مواظب خانه و کاشانه ی مردم بود.حیف که بعضی ها پلیس را وادار به کارهای عجیب و غریب و بی حاصل مثل گشت ارشاد و ... می کنند
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.