87/6/14
10:30 ص
...با کمی تاخیر...
...امروز روز اول ماه مبارک است
این ماه بر تو ماهرخ من مبارک است
ماه شب چهارده من !عنایتی!
در این شبی که لطف خدای تبارک است
امشب که موئی از شب زلف سیاه توست
گو از "هزار و یک شب" ماهی فقط "یک" است
با ربنای حنجره های وسیع باد
پرواز می کند دل تنگی که کو چک است
ای حس آسمان به نسیمی پرم ببخش
روحم سبک تر از دل یک بادبادک است
گنجشک وار و رانده شده از هراس شهر
می آیمت... که مزرعه ات بی مترسک است
چون شیشه های پنجره ی مسجد الرضا
از انتظار پرده ی چشمم مشبک است
مانند چای غلغل هنگامه ی اذان
می جوشد از فراق تو خونی که در [رگ] است
خرمای سفره "بی تو" به ترشی نشسته است..
................................................................
**
افطار "بی تو" قافیه ی پای در هواست
ای شور شعر محض! غزل بی تو در [شک] است
افطار ها "بدون تو" پشت مرا شکست
آه ! ای ستون قافیه ها! مرد بی "ش ک س ت"....
تبریز-آبان 83
عجیب دنیایی است دنیای ما...دامپزشکی خوانده ام!...تا آخر دکترای درد!!اما....غزل دوست همیشه های من است؛... در لحظاتی که دارو کفاف نمی دهد ...نوشداروی غزل از راه می رسد. هنرجوی سینما هم هستم... ... جرایم دیگری هم مرتکب شده ام.