به بهانه ی درگذشت دکتر منوچهر مرتضوی
مرگ اندیشمند بزرگی مثل دکتر منوچهر مرتضوی چندان خبر تکان دهنده ای نیست؛ برای جامعه ای که هنوز در بهت حذف برزیل از جام جهانی به سر می برد و روزنامه هایش در سوگ مرگ اسطوره ی مارادونا تیتر می زنند و البته نسل جوانش بیشتر بیژن مرتضوی را می شناسند تا منوچهر مرتضوی را.
با این وجور هنوز هستند کسانی در اقلیت کیفی جامعه که مرگ آخرین سرداران فرهنگ را با تاسف نظاره می کنند.اما رسانه ها که در گذشته لا اقل برای جنازه ی اصحاب فرهنگ هم که شده ،سنگ تمام می گذاشتند ، به تازگی این عادت نیکو را هم از یاد برده اند؛به طوریکه در واقعه ی مرگ آفریننده ی کتاب ماندگار "مکتب حافظ"، به ذکر مطالبی ناکامل و گزینشی اکتفا کردند.
سال های پایانی دهه ی چهل- دانشگاه تبریز؛از راست به چپ:دکتر مهدی روشن ضمیر،استاد شهریار،دکتر منوچهر مرتضوی.آن روزها استاد شهریار هم در دانشگاه تبریز تدریس می کرد.ازحاضران این عکس آخرین بازمانده دکتر مرتضوی بود که اخیرا درگذشت.
در گشت و گذاری که تقریبا در همه ی رسانه های اصلی کشور داشتم ، به رسانه ای برنخوردم که به مهم ترین حادثه ی دوران زندگی استاد و حذف نا جوانمردانه و نا حق ایشان از سیستم دانشگاهی کشور اشاره ای کرده باشد.
من حرفی و مخالفتی در باره مسئله ی انقلاب فرهنگی ندارم و در چنین مقامی هم نیستم.اما حداقل به عنوان یک آدم که در فضای فرهنگ و دانشگاه تنفس کرده ام و ترکتازی آزادانه ی آدم های فاسد و بی دین و لامذهب را در دانشگاه هایمان دیده ام ، حق دارم بپرسم که آدمی در مقام علمی و ادبی دکتر مرتضوی که صدالبته مراتب تدین و انسانیتش هم بر کسی پوشیده نیست ،به چه گناهی ،آن گونه نواخته شد؟
گاهی که آرا و اندیشه های مشکوک آدم هایی مثل آن "فیلسوف تکثر اندیش روشنفکر شده" را که روزگاری در راس پروژه ای به نام تصفیه گری قرار داشت، می شنوم ؛ کاملا به این مشکوک می شوم که نکند یک روز ، عده ای نیمه نابغه ی فرصت طلب از قماش همان آقایان فیلسوف ، به بهانه ی انقلاب فرهنگی ،نوابغی مثل مرتضوی را از دانشگاه های ما گرفتند تا صندلی های بزرگ برای آدم های کوچکی مثل خودشان خالی شوند؟
............
به هر حال دکتر مرتضوی اندیشمند بزرگی بود که تمام زندگی اش را وقف ادبیات و فرهنگ ایران و آذربایجان کرد.او در راس هرم شاگردان مرحوم بدیع الزمان فروزانفر قرار داشت که گسترش دهندگان ادبیات دانشگاهی ایران شدند.با حضور خود اعتباری به دانشکده ی ادبیات داد که هنوز که هنوز ست باقی ست.تحقیقات و کتاب های ارزشمند او بخصوص در باره زبان باستانی آذربایجان سدی محکم بود در برابر تفکرات انحرافی که ارزش آن ها را به طور کامل ، نسل های بعدی در خواهند یافت؛ همچنانکه ضایعه ی از دست دادنش را و بدتر از همه ضایعه ی همان حذف ناجوانمردانه اش را.
با کتاب مکتب حافظ،نگاهی نو به حافظ را فارغ از خرافات و تعصبات بنیان نهاد و حافظ را وارد دایره ی نگاه خرد مندانه و معقول کرد.حافظ تا پیش از "مکتب حافظ آ" یا یک کافر لا ابالی می خواره بود و یا یک عارف به لقای حق رسیده ی معصوم.او بود که زنگاره ی این تو همات خام را از آیینه ی حافظ زدود و برای اولین بار حافظ را به عنوان پدیده ای انسانی به شیوه ای علمی مورد بررسی قرار داد.
این سید فرزانه مراتبی عالی ازشجاعت و تقوا و عرفان را هم داشت.به حضرت امیر عشق می ورزید. این حقیقت امروز در همه جا پیچیده که مرتضوی هرگز در مقام یک استاد به دانشجویی بیش از آنچه استحقاقش را داشت ،امتیاز اعطا نکرد.معروف است که حتی به یکی از نزدیک ترین دوستانش که تقاضای تدریس در دانشگاه تبریز را داشت ، به خاطر عدم صلاحیت علمی اجازه تدریس نداد.اتفاقا همین فرد در مقایسه با کسانی که بعد از کنار رفتن مرتضوی، از کرسی های تدریس دانشکده ادبیات آویزان شدند و بالا رفتند ، بسیار وضعیت بهتری داشت.رفتار عادلانه او در مقام یک استاد و رییس دانشگاه ، دشمنان زیادی را از میان بی سوادان پر مدعا برایش تراشید که بعد ها در آن ماجرای شرم آور به خوبی نقش آفرینی کردند.
در دوران طوفانی انقلاب که رییس دانشگاه تبریز بود ، سیلی به صورت رییس ساواک زد و به سرکوب دانشجویان اعتراض کرد.شجاعتی که از کمتر انقلابی بر می آمد....هرکسی غیر از منوچهر مرتضوی بود ، شاه، اعدامش می کرد.
روزی هم که نا جوانمردانه و با سعایت حسودان ومردودی های بی استعداد و آدم ها منافق ،خانه نشین شد، نه با "بی بی سی" مصاحبه کرد و نه برای نمایندگان کنگره ی آمریکا نامه نوشت....و البته ماه پشت ابر نمی ماند؛به زودی عقلای قوم ،پی به حقیقت بردند و بالاترین مقامات رسمی مملکت برای عذر خواهی به پابوسش آمدند.اما او را که آرامش خلوت گزیدن را دیده بود ، حاجتی به تماشا نبود.
روحش شاد.
ما بعد التحریر(23تیر89/ساعت17):
1-ای کاش به تعداد دوستانی که برای مرگ های انتزاعی ، وبلاگ به روز می کنند ، برای منوچهر مرتضوی هم سوگوار داشتیم.بیش از اندازه مجازی شده ایم...
2-دروغگو دشمن خداست.
3-راستی....فاتحه مع الصلوات...برای بعضی آقایان که با تاییدات انتزاعی زنده اند .